ناگفته ها...

تاريخ : جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, | 17:28 | نویسنده : admin

ناگفته های هست ولی مست
مست ولی نیست
در این دار فانی
همه عمرم به این دنیایی فانی
به نیستی رسیدم در اوج هستی
من اینجا میان دلای شکسته
غمی تو سینه دارم
گلو را به بغضی ستادم همیشه
که از پس روز شبی نهفته
ولی در این شب ها
دل من آرام و بی صدا خفته

-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0

باران بیاید یا نیاید
من باشم یا نباشم
خاطرت باشد یا نباشد
دیگر تنهاییم را با تو هرگز قسمت نمی کنم
حتی نا خوشی هایم را...
و از ته دل به تو می گویم ؛
نا رفیق ! مگر تو با ما بودی ... !؟

-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0

وقتی پایت خواب می رود نمی توانی درست راه بروی لنگ می زنی!

وقتی قلبت خواب می رود نمی توانی درست فکر کنی عاشق می شوی . . .

-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0

تاریک ترین ساعت شب درست ساعات قبل از طلوع خورشید است

پس همیشه امید داشته باش . . .

-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0

صفای ما پابرهنه ها میدونی چیه؟ اینه که هیچ ریگی به کفشمون نیست !

-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0

لزومی ندارد من همانی باشم که تو فکر میکنی من همانی ام که حتی فکرش را هم نمیتوانی بکنی

-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0

همیشه میشه تموم کرد، فقط بعضی اوقات دیگه نمی شه دوباره شروع کرد
 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: